معیدمعید، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

معیدومحمدمعین

من دارم کتاب میخونم

1392/3/7 1:29
نویسنده : مامانی
714 بازدید
اشتراک گذاری

به نام مهربان ترین ها

یکی بود یکی نیود زیر گنبد کبود هیچکس نبود امروز میخوام یکی از کتاب داستان هایی که محمد معین

 

دوست داره رو واستون بنویسم

 

امیدوارم که خوشتون بیاد بچه ها کی از گرگ بد گنده میترسه؟ محمد کوچولویی من نمیترسه شجاعه

 گرگ گنده

اینم داستان آقا گرگ تنها

 

گرگ بد گنده تنهایی تنها بود.او هیچ دوستی نداشت.با خودش فکر کرد:چرا من هیچ دوستی ندارم؟

 

الان بقیشو میگم

 

شاید چون هیکلم بزرگ ترسناکه !یا شاید هم گرگ بدی هستم.

 

گرگ بد گنده با خودش گفت:

گرگ گنده 

باشد .از این به بعد دیگه کار بدی نمیکنم .دلم میخواد گرگ خوبی باشم اینطوری حتما دوست پیدا میکنم

 

خانم غازه وجوجه هایش توی حیاط خانه شان بازی میکردن که گرگ بد گنده از راه رسید وبا ادب مهربانی

 

گفت سلام خانم غازه سلام جوجه ها خانم غازه که خیلی ترسید فریاد کشید

 

قات قات قات قات ...گرگ بد گنده اینجاست!  جوجه ها زود برید خونه وبا 7 تا جوجه رفت خونه در تق

 

بست . گرگ بده گنده گفت خانم غازه دررو باز کن من دیگه گرگه خوبی شدم

 

اومدم اینجا تا با جوجوه هات بازی کنم

 

اما بچه ها خانم غازه در را باز نکرد

 

جوجه غازه از پشت پنجره با عصبانیت به گرگ بد گنده نگاه کردند وگفتند گرگ بده ناقلا   زود باش برو از

 

اینجا       خیال باطل    دیگه نیا پیش ما گرگ بد گنده ناراحت شد او دلش میخواست گرگ خوبی بشود ولی خانم

 

غازه وجوجه هاش باور نمیکردن گرگ با خودش گفت من باید کارهایی خوبی کنم  تا بتونم برای خودم

 

دوستی پیدا کتم.  پس تصمیم گرفت کارهایی خوبی کنه  ............تشویق

 

 

محمد معین و کتاباش

 

گلم وقتی که گشنت بشه میری سر یخچال درشو باز میکنی میری توش تا نیم ساعت هم بیرون بیا

نیستی حتی یه بار هم اتفاق افتادکه رفته بودی توی یخچال درشم بسته بودی خدارو شکر که زود

فهمیدم خیلی شیطنت میکنی

الهی قربونت برم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

سحر
29 اردیبهشت 92 14:45
قشنگ بود مامانی


خواهش عزیزم
یسنا
4 خرداد 92 23:17
عزیزم خیلی پسر نازی داری وبلاگت هم خیـــــــــــــلی خوشگل تر شده


ممنون که اومدی